چگونه از تفاوت ها، "وحدت" بسازیم ؟
در جمع فعالان دانشجویی سیستان وبلوچستان _ هفته وحدت امت اسلامی _ ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
در این جمع، خواهران و برادران شیعه و سنی، همه مثل برادر و خواهر عین برادر و خواهر در کنار هم مشغول تأمل و تفکر و آموزش و بحث و گفتگو هستند و این افتخار بزرگی است و حرکت بزرگی است. من عرض میکنم هم به ضرورت استکبارستیزی این وحدت نظری و قلبی و عملی ضرورت دارد هم از بُعد معنوی و اخلاقی و هم از بُعد سیاسی، به اینها همه توجه کنیم، ارتباط آن بحثی که میخواهم بکنم با بیانیه گام دوم، از این زاویه است. حالا الحمدالله ما این مشکل را نداریم ولی در بعضی از کشورهای دیگر ایجاد کردند و آن را تبدیل به جنگ کردند، عراق و سوریه را نابود کردند، و این جریانهای تکفیری علما و مردم سنی را بیشتر کشتند تا شیعه را، مسجدهای سنی را بیشتر خراب کردند تا مسجدهای شیعه را؛ یعنی بحث شیعه و سنی اصلاً نیست. میدانند اگر وحدت مذاهب اسلامی اتفاق بیفتد قطعاً مراحل اولیة تمدن اسلامی ظرف نیم قرن آینده حتماً شکل میگیرد. ما به دلایل محور اخلاق و معنویت که در این بیانیه آمده، به دلایل اخلاقی و معنوی باید این مسئله را جدی بگیریم و هم به دلیل استکبارستیزی امکان استکبارستیزی که یکی از ارکان این بیانیه گام دوم است امکان استکبارستیزی بدون وحدت مذاهب و وحدت اقوام اسلامی وجود ندارد، اصلاً استکبار از طریق این تضاد بر ما مسلط شده است یعنی تبدیل این تفاوت به تضاد و ستیز. هم ظرفیتهای مثبت بدون وحدت، همه به ضد ظرفیت تبدیل میشوند، منفی میشوند. یعنی نیرو و استعداد و انرژی و اراده و وقت و فسفر مغز، همه به جای این که صرف جلو رفتن بشود صرف خودزنی و عقبگرد میشود. حداقل به این 4 دلیل، با استناد به این 4تا مؤلفه در بیانیه گام دوم به آسیبشناسی این قضیه اشاره کنم و این ضرورت دارد ما بدون این وحدت، که هرچه عمیقتر و هرچه شناختهتر، نمیتوانیم تمدنسازی جدید بکنیم چون اصلاً چیزی به نام امت اسلام نخواهیم داشت که بخواهیم تمدن جدید اسلامی بسازیم. در یک سطوحی البته این اتفاق افتاد. همانطور که برادرمان فرمودند نه فقط در ایران، در سطح جهان اسلام، خون مجاهدان باید گفت تمدنساز اسلامی، شیعه و سنی با هم مخلوط شد. یعنی اینجا در جنگ، شهید محمدزاده را من از زمان جنگ میشناسم، شما فرمودید که ایشان در سیستان و بلوچستان شهید شد. واقعاً در جنگ همینطور بود ما فارس و کُرد و عرب و تُرک و بلوچ نداشتیم، مؤمنین کنار هم بودند. همانطور که میگویید بنده هم این نمونه را دیدم هم از شهید محمدزاده و هم از کسانی که خود ما دیدیم خون بسیجی سنی و شیعه با هم و در کنار هم میریخت. از کردستان که پیشمرگان ترک، همه سنی شافعی بودند ولی جلوتر از همه میجنگیدند و چه شهدای بزرگی تقدیم کردند. و همینطور شهدای اهل سنت که از سیستان و بلوچستان، از ترکمن صحرا، از مرزهای خراسان میآمدند. اصلاً آنجا بحث این نبود آنجا خیلی عادی کنار هم به نماز میایستادند و اقتدا میکردند همه برادر بودند. این نهضت از آنجا تا مرزهای فلسطین اشغالی، خون حزبالله شیعه و حماس سنی، کاملاً یکی شد مخلوط شد. اینها یک جبههاند، این به آن کمک میکند و آن به این، و هر کدام هم به شیوه مذهب خودشان نماز میخوانند ولی هر دو کنار هم نماز میخوانند و با هم هستند. مسئله اصلی اخلاص است. وقتی اخلاص باشد برادری هست، تعاون هست، همکاری هست، فداکاری هست، عشق هست، وقتی اخلاص نباشد رقابت منفی است، کینه است، تکالب است، حرص است، برتری طلبی است. به تعبیر قرآن کریم اینهایی که «... یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ... » (قصص/ 83) هی میخواهند از بقیه قویتر و بالاتر باشند. این اصلاً توحید نیست. توحید با برادری است. این تضاد و تقابل، بخصوص مربوط به دوران بنیامیه به بعد است. توجه کنید که تمدن جدید اسلامی بر اساس این بیانیه گام دوم بخواهیم طراحی کنیم یک پرسش اصلی این است که ما به چه دلایل نظری و معنوی و اخلاقی باید مسئله «وحدت امت» را در رأس قرار بدهیم و بدون این نمیشود تمدن جدید اسلامی ساخت. قبلاً هم نمیشده است. و هر وقت در جهان اسلام تمدنسازی شده، وقتی شکست خورده، دقیقاً آن لحظهای بوده که مسلمین سر دنیا با هم دعوایشان شده، و کینهسازی و کینهتوزی کردند به جای کینهسوزی. این فحش و فحشکاری و کشتن پیروان دیگران و هر کاری از دستت بربیاید در حقشان بکن و اینها آدم نیستند، اینها مسلمان نیستند، اینها از بعد از امام حسن(ع) یعنی خلفای راشدین تمام شدند به تعبیر بزرگان سنی خلفای راشدین 5 تا هستند: عمر و ابوبکر و عثمان و علیبنابیطالب و حسنبنعلی. بعد از آن را میگویند دیگر خلفای راشدین نیستند و احمدبنحنبل میگوید دیگر بعد از آن خلافت نیست بلکه سلطنت است. و اتفاقاً از آن دوره به بعد است که بنیامیه حاکم میشوند این ادبیاتها شروع میشود. بکُش، روی منبرها تا 80 سال سبّ علی و اهل بیت بکنید، هرکس اسم اینها را روی بچهاش میگذارد بکشید و خانههایشان را آتش بزنید. این وضعیت از آن موقع بود. تا قبلش بله، اختلاف نظر بود اما دعوا و جنگی نبود یعنی حضرت علی(ع) منتقد است ولی در عین حال مشاور است و مشورت میدهد. نقد میکند، مشورت میدهد، کمک میکند. اختلاف نظر است. همین الآن در همین جمع، خودمان... مثلاً من الآن یک بحثی را شروع کنم یک آیه برای شما بخوانم سر همان سؤال کنیم، نه این که بحث شیعه و سنی، خود شیعه و سنی داخل آن، اصلاً بحث مذهب نیست، تک تک. از توی همین قرآن برای شما میتوانم صدتا مسئله مطرح کنم که اختلافی باشد. اصلاً همه هم سنی باشید یا همه شیعه باشید باز هم اختلاف نظر وجود دارد این چیز طبیعیای است و اصلاً جلوی آن را نمیشود گرفت. مهم نحوه مدیریت اختلاف نظرهاست. نحوه مباحثه، بحث نظری در اختلافها، اگر در حوزه گفتگوی نظری به نتیجه نرسید مدیریت عملی و مدارا در عمل، و اتفاقاً این روش بزرگان شیعه و سنی در صدر اسلام همین بود. یعنی اختلاف نظر خیلی جدی، آقا این حرف شما را به این دلایل قبول ندارم، او هم میگوید این حرف شما را به این دلایل من اِشکال دارم، اینجایش درست است و اینجایش را اشکال دارم، بعد هم مثل دوتا برادر هستند. الآن شما در خانوادهتان پدر و مادر، خواهر و برادر، مگر اختلاف نظر ندارید؟ هر روز ممکن است سر یک چیزی بحثتان بشود ولی دشمن هم نیستید، حتی ممکن است صدایتان هم بالا برود ولی باز احترام پدر و مادر محفوظ است، رابطه برادر و خواهر محفوظ است، یعنی باید محفوظ باشد حالا اگر نیست، ما مشکل داریم! اختلاف نظر یک چیز طبیعی است. حالا من به شما عرض کنم هم رهبران و بزرگان شیعه، هم بزرگان اهل سنت که محبّ اهل بیت(ع) بودند همین نگاه را داشتند. این جریانهای تکفیری شیعه، شیعه لندنی و جریانهای تکفیری سنی افراطی یعنی وهابیت و تکفیریها اینها برخلاف نظران رهبران شیعه و سنی، ائمه شیعه و سنی دارند عمل میکنند. اینها دارند خلاف این عمل میکنند. من چندتا نمونه برای شما عرض کنم. اول از شیعه، چون شیعه هستم اول از شیعه عرض میکنم. شیعه را میگویند شیعه جعفری؛ یعنی دورانی که بنیامیه سقوط کرده، بنیعباس از همین خراسان حرکت کردند با شعار اهل بیت(ع) رفتند و حکومت بنیامیه را سرنگون کردند و بعد خلاصه با یک کودتایی بنیعباس آمده است. این وسط انتقال این دوتا رژیم که یک رژیم رفته و یک رژیم دیگر آمده فضا باز شده است، فضای جامعه انقلابی است، دیکتاتوری و خفقان کمتر شده، راحتتر بحث میشود. بعضی در شیعه، کسانی هستند و پیدا شده بودند که میگفتند حالا وقت انتقام است، این بنیامیه اینقدر بر علیه شیعه یک کارهایی را کردند حالا ما هرچه شیعه اهل بیت دوازده امامی اثنیعشری، حالا آن موقع که اثنی عشری نبود یعنی این شیعهای که تا امام صادق است، هرکس مو به مو مثل ما فکر نمیکند این باید دشمن تلقی شود! امام صادق(ع) فرمودند این دو قطبی و دو دسته کردن مردم و کل مسلمین که یا با مایید یا برمایید! یا عین منی یا دشمن منی، این را از کجا آوردید؟ رهبر شیعه امام جعفر صادق(ع) است، ایشان استاد جناب ابوحنیفه است، استاد جناب مالکبنانس است که رهبران حنفیها و مالکیها هستند و استادِ استاد جناب شافعی و جناب احمدبنحنبل که شاگرد شافعی است. خود جناب ابوحنیفه میگوید ما گاهی بحث داشتیم من دو سال شاگرد ایشان بودم در عین حال در یک مواردی اختلاف نظر داشتیم و ایشان هم شفاف نظرشان را میگفتند من هم میگفتم استدلال هم میشد در عین حال، احترام این 4 نفر، رهبران مذاهب اهل سنت چه تعابیری راجع به اهل بیت(ع) بخصوص راجع به امام صادق(ع)، امام باقر(ع)، بعد هم موسیبنجعفر(ع) که اینها در این زمانها بودند چه تعابیری راجع به اینها دارند. اختلاف نظر، ولی در عین حال ادبیات ابوحنیفه راجع به امام صادق(ع) را ببینید. میگوید من این دو سال اگر نبود من چیزهایی از ایشان آموختم من هلاک شده بودم، میگوید عابدترین و عالِمترین و اخلاقیترین و زاهدترین آدمی است که دیدم. همین تعابیر جناب مالکبنانس راجع به اهل بیت دارد، راجع به امام صادق(ع) دارد. همین تعبیر را جناب احمد حنبل چه تعابیری دارد. جناب شافعی که میگوید من ارادتمند به ابوبکر و عمر و عثمان هستم، اگر حبّ علی و فاطمه و فرزندان علی و فاطمه، رافضیگری است پس من رافضیام! اگر محبت و عشق علی و فاطمه و اولادشان و اهل بیت پیامبر رافضیگری است من رافضیام! اگر این کفر است من کافرم. میگوید هر روایتی که در سند آن اسم موسیبنجعفر باشد این دیگر هیچ دلیل دیگری نمیخواهد این دارویی است که دیوانه را هم شفا میدهد. شما این 4 رهبران بزرگ اهل سنت، بین اینها کسانی هستند که در حدی که میگوید آرزوی من شفاعت اهل بیت است که در قیامت از ما شفاعت کنند. خب اینها چنین نگاهی دارند. امام صادق(ع) چطور جواب میدهد؟ این شخصی که آمده میگوید آقا همه یا با ما هستند عین ما فکر میکنند یا در جبهه مخالف و جبهه دشمن هستند! امام صادق(ع) میفرماید مردم دو دسته نیستند! نه مسلمین و نه غیر مسلمین، کل این میلیاردها انسان در دنیا، دو دسته نیستند، یا جزو مایید یا دشمن مایید! امام صادق(ع) فرمودند: مردم حداقل 6 دستهاند. این در «کتاب ایمان و کفر» در «کافی» هست. حداقل 6 دسته هستند. دستهبندیها را کمترش کنیم احتمالاً سه دسته میشوند اینطوری نیست که یا مؤمناند یا کافرند! نه؛ غیر از آن یک بخش مهمی هستند که اصلاً سؤالات درست طرح نشده، پاسخهای فکرشده مستند از سرِ اطلاع نیست! خیلیها هستند ممکن است دنبال حق باشند ولی دستشان نمیرسد و راه را گم کردهاند. اینطوری نیست که تو یا صددرصد سیاهی یا صددرصد سفید هستی. نه آقا، خیلیها هستند نه سیاهاند نه سفیدند! حق و باطل نسبی نیست اما آدمها که نسبیاند. این وعده و وعیدی که خداوند درباره بهشت و جهنّم داده، اینطوری نیست که یک بهشت در یک طبقه داریم و یک جهنّم هم فقط در یک طبقه است و کل مردم یا توی این هستند یا توی آن. نه، بهشت طبقات دارد، جهنم طبقات دارد. ما غیر از بهشت و جهنم، اعراف داریم، مستضعف داریم، بیاطلاع داریم، افرادی هستند که قربانی خبرهای نادرست میشوند. اینطوری نیست که یا مؤمناند یا کافر. ممکن است کسانی باشند مستضعف هستند نه مؤمناند نه کافرند! حجّت بر او تمام نشده، نشنیده، ندیده، اصلاً از مسائل اطلاعی ندارد. یا اصلاً مستضعف نیستند کسانی هستند فرمودند «مُرجون لأمرالله» (توبه/ 106) که اینها امید به خداوند دارند، اینها منتظر امر الهی هستند، تو هم نمیدانی که اینها وضعیتشان چه میشود، هیچ کس نمیداند که این وضعیت اینها چه میشود. خدای متعال تصمیم میگیرد. کسانی هستند که، اغلب ماها اینطوری هستند گناهانی داریم، در روز یک بخشهایی را آدمهای خوبی هستیم و یک بخشهایی آدمهای بدی هستیم! در طول ماه و سال و هفته! به تعبیر قرآن اعمال صالح و فاسد خیلی مخلوط داریم. دیدید خیلی وقتها صبحها خیلی مؤمن هستیم، عصرها نزدیک به کفریم! شب خیلی مؤمن و معنوی، صبح اصلاً دین و ایمان سرمان نمیشود فقط میخواهیم بگیریم و بچابیم! متغیّریم، تحول پیدا میکنیم. فرمودند یک عده هم هستند که معترف به گناه هستند. عمل صالح و عمل ناصالح مخلوط دارند یک عده هم اهل اعراف هستند به تعبیری که در قرآن و روایات آمده است که اینجا حجّت برایشان تمام نمیشود، صادقاند ولی محدودیتی به هر دلیلی دارند، صادقانه عمل میکنند و اینجا برایشان تکلیف روشن نمیشود. بعد از این عالم، در عالم برزخ، مراحلی را طی میکنند. امام صادق(ع) به این شیعه 5 آتیشه که میخواست بگوید همه یا شیعه امام صادق هستند یا کافر و جهنمی هستند، امام صادق(ع) جواب دادند نه اینطوری نیست. گفت آقا اکثر مردم دنیا که شیعه شما نیستند آنها جهنمیاند؟ چون اهل ولایت نیستند؟ فرمودند نه؛ اکثر مردم جهان مستضعف هستند و اطلاع ندارند. اصلاً بر این فرض که تو شیعهای و ما حق مطلقیم و بقیه حق ناقصاند، تا برسد به کسانی که باطل صددرصد هستند. چون شما میدانید ما باطل صددرصد نداریم حتی ملحد، کمونیست، اینها هم، همه حرفهایشان صددرصد باطل نیست حرفهای درستی هم دارند که اسلام هم قبول دارد. حتی شیطان که مظهر باطل است همه حرفهایش باطل نیست. مگر قرآن نمیگوید که شیطان به توحید خدا شهادت داد؟ خب آن که حق بود، حتی شیطان هم، همه حرفهایش باطل نیست.
یک چیز دیگری نقل میشود که زراره میگوید من و برادرم عمران، یا بُکَیر، یکی از دوتا برادرش بوده، «زراره» یکی از شاگردان خاص امام صادق(ع) است و از رُوات شیعه است و خیلی مورد احترام است امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هر دو بوده است. میگوید یک وقتی خدمت امام باقر(ع) رفتیم و گفتیم آقا ما در این دستهبندی آدمها خیلی حساس هستیم و هر کسی هر چیزی میگوید و هر کاری میکند ما با شاقول، شاقول در بنایی هست که اندازه میگیرند دیوار کج است یا راست است، میگوید ما همه را با شاقول ولایت اندازه میگیریم. هرکس صددرصد همین افکاری را که ما داریم داشته باشد با او رفیق میشویم و به او محبت میکنیم و به او خدمت میکنیم. او را دوست میدانیم ولی باید شیعه صددرصد، همانطور که ما میگوییم باشد به نظر ما او اهل نجات است و مسلمان پاک و خالص است. ولی هرکس با این شاقول ما زاویه دارد و عقایدش با ما تفاوت دارد ما او را دشمن تلقی میکنیم! ممکن است دشمن ناآگاه باشد ولی دشمن است و از او تبرّی و بیزاری میجوییم و میگوییم آنها اهل هلاکت هستند، گمراه و جهنمیاند! امام صادق(ع) به ایشان چه جواب دادند؟ او از امام صادق(ع) میپرسد این تشخیص و این روش ما درست است؟ وقتی که ما اینطوری نگاه میکنیم ما شیعه خالص هستیم که همه چیز را با شاقول خودمان اندازه میگیریم؟ یعنی هرکس صددرصد با ماست به او خدمت میکنیم و دوستش داریم و هرکس نیست نه، برایمان دیگر وضعیتش مهم نیست. امام صادق(ع) فرمودند اگر جنابعالی راست میگویید خداوند متعال در قرآن شریف خیلی از شما راستتر میگوید. ملاک اوست. قرآن شریف میفرماید که اینطوری نیست که همه یا با شما هستند یا جهنمیاند. قرآن کریم راجع به اقشار مختلف دارد بحث میکند. پس «المُرجون لامرالله» چه شد؟ کسانی هستند اصلاً شیعه ما نیستند ولی کاملاً به رحمت و بخشش خدای متعال رجا دارند و امیدوار هستند و منتظر رحمت خدا هستند. آنهایی که خداوند متعال در قرآن میفرماید «...خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ...» (توبه/ 102) در عقاید و اعمالشان درست و نادرست مخلوط است آنها چه میشوند؟ پس «اصحاب الاعراف» چی هستند؟ و اصلاً فرض کنید یک کسی عقایدش با شما مخالف است، قرآن که میگوید با کافر، نه مسلمانی که مذهب دیگری است، با کافر که اصلاً اسلام را قبول ندارد به او هم باید محبت کنید و حقوقش را رعایت کنید «المؤلفة قلوبهم» تألیف قلوب چیست؟ بخشی از سهم زکات، قرآن میفرماید تألیف قلوب است یعنی خدمت کن، کمک کن حتی به کسی که کافر است، حقوق او را تأمین کن تا این جذب اسلام بشود. بعد فرمودند بخش مهمی از مردم چه شیعه چه سنی یا هر مذهب دیگری، مستضعف فکری هستند، مستضعف مالی جدا، اینها مستضعف فکریاند. اکثریت مردم دنیا مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنی، اینها به مراتب، اکثراً مستضعف فکری هستند، حالا توی شناسنامه او نوشته مسلمان یا غیر مسلمان، شیعه، یا غیر شیعه. اغلب مستضعف فکریاند اصلاً اطلاعی نداریم. بعد امام صادق(ع) فرمودند حتی راجع به این مستضعفین هم خدای متعال میفرماید که آن مردان و زنان و کودکانی که «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا» (نساء/ 98) هیچ چارهای ندارند مشکلات محاصرهشان کرده و نمیتوانند به حقوقشان برسند و نمیتوانند راه را پیدا کنند، حتی در مورد آنها خدای متعال میگوید ای مؤمنین! «ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ...» (نساء/ 75) چه شده که در راه خداو در راه این مستضعفین نبرد نمیکنید؟ اصلاً مسلمان نباشد، شیعه که هیچی، اصلاً مسلمان نباشد، اگر مظلوم است و مستضعف است امام صادق(ع) میفرماید قرآن میگوید کمکش برو. شما چطور مسلمان را، کسی مسلمان باشد او را دوست و برادر خودت حساب نکنی. و جالب است که آنجا «حَمّاد» از روات شیعه است نقل میکند میگوید زراره گفت، یک جوری امام صادق(ع) با من حرف زد که من راحت نمیتوانستم بخشی از آن را بپذیرم! خیلی جالب است زراره شاگرد خاص امام صادق(ع) با امام صادق(ع) بحثش میشود و میگوید کار من با ایشان به مباحثه کشید! یعنی من حرف امام صادق(ع) را نتوانستم بپذیرم و صدایمان بالا رفت که کسانی که بیرون از اتاق بودند صدای جر و بحث من را با امام صادق میشنیدند که آمدند گفتند چه خبر است اینجا؟ چرا اینقدر داد میزنید؟ گفتم با امام صادق مناظره میکنم که نظر من این است که ما باید دقیق شاقول بگذاریم و روی این اختلاف نظرها حساس باشیم، ایشان میگوید این حساسیتها در مورد حق و باطل سر جای خودش ولی این که زود مردم را بر دو تقسیم میکنید که اینها همه جهنمی هستند شما همه بهشتی هستید! اصلاً چنین چیزی نیست. قرآن اصلاً این را نمیگوید. قرآن کریم در مورد کفر و شرک حساس است، در مورد عدل و ظلم حساس است، حق و باطل حساس است، اینها نسبی نیست. اما این که آدمها را زود تقسیم میکنید که این دیگر باطل مطلق است! نه آقا. امام(ع) فرمودند مردم دو دسته نیستند، 6 دستهاند. به شناسنامههایتان رجوع نمیشود بلکه به عقلتان، به قلبتان که چقدر فهمیدید؟ و آنچه که فهمیدید صادقانه به آن عمل کردی یا نه؟ دنبال حق هستید یا نه؟ ما کجا در روایت اهل بیت(ع) گفتند کل شیعههای شناسنامهای بهشتیاند، هرکس هم در شناسنامهاش شیعه نیست جهنمی است! کجا چنین حرفی را زدند؟ اصلاً کجا گفتند که کل اینهایی که در شناسنامهشان مسلمان نوشتند اینها بهشت میروند و هرکس هم در شناسنامهاش نیست به جهنم میرود؟ کجا چنین وعدهای را دادند؟ فرمودند ملاک ایمان است، اخلاص است، عمل صالح است. آگاهیتان را باید بیشتر کنید. اگر فرضاً یک چیزی در یک جایی دیدید بنده شیعه هستم اشتباه کردم، عقایدم یک جایی اشتباه است ولی اگر صادق باشم و به وظیفهام عمل کنم مورد عفو الهی خواهم بود. نه فقط معذور بلکه مأجور هم خواهم بود، هم معذور و هم مأجور، یعنی پاداش هم خواهم داشت. به شرط این که صداقت، اخلاص باشد بگوییم دنبال حق هستم. این اول از رهبران شیعه که بدانیم چه میگویند، کسی حق ندارد به اسم شیعه اهل بیت بگوید هرکس شیعه نیست کافر و جهنمی است، و هرکسی را هم که در شناسنامهاش شیعه نوشتند ولو اهل خیانت و اهل فساد و اهل گناه و ربا و دزدی است این بهشتی است! ما چنین چیزی نداریم اگر کسی آمد به اسم شیعه این را گفت جلوی او بایستید. طرف معاویهبنوهب از شیعیان است یکی از یاران امام علی(ع) است میآید به حضرت میگوید آقا ما فلان منطقه هستیم ما آنجا پیروان شما، شیعه اهل بیت یک اقلیتی هستیم میرویم، با بقیه چطوری رفتار کنیم؟ «کَیْفَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ ...» چطوری سزاوار است چه روشی درست که با خودمان و با آن جامعه و آنهایی که آنجا هستند و وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ ...» کسانی که با آنها رفت و آمد داریم و در بازار کار اقتصادی، داریم،همسایه و همکارمان هستند، ما باید با اینها که شیعه شما نیستند چطوری رفتار کنیم؟ «مِمَّنْ لَیْسُوا عَلَى أَمْرِنَا» کسانی که این سبک فکر و اندیشه ما را ندارند؟ مذهبشان با ما فرق میکند ما با اینها چه کنیم؟ اینها دوست هستند؟ دشمن هستند؟ اصلاً رابطهمان را با اینها قطع کنیم؟ امام(ع) فرمودند: «تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِکُمُ» به رهبرانتان (یعنی ما) نگاه کنید. به ما نگاه کنید که ما چه کار میکنیم؟ «الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ» به کسانی که به آنها اقتدا میکنید نگاه کنید (به ما نگاه کنید) «فَتَصْنَعُونَ مَا یَصْنَعُونَ» ببینید اینها چه کار میکنند (یعنی ما چه کار میکنیم) همان کار را با دیگران بکنید. خب چه کار میکنند؟ - گوش کنید – فرمودند «فَهُم وَاللَّهِ» به خدا سوگند رهبران شما (که ما باشیم) ما فرزندان پیامبر هستیم، ما فرزندان پیامبر چه میکنیم؟ «إِنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ» اگر برادر و خواهر مسلمان غیر شیعه ما مریض بشود ما عیادت او میرویم به خانهشان میرویم یا بیمارستان میرویم، نگران او هستیم، نگران او برادر و خواهری که مسلمان است ولی شیعه نیست، ما دوستشان داریم و به آنها عشق میورزیم ما عیادت مریضش میرویم «وَ یَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ» اگر یک کسی از این برادران و خواهران غیر شیعه ما از دنیا برود ما حتماً تشییع جنازه او میرویم، این حضور در تشییع جنازه او عبادت است «وَ یُقِیمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ» نسبت به حقوق آنها حساس هستیم اگر لازم باشد برویم دادگاه شهادت بدهیم و حق این برادران و خواهران مسلمان غیر شیعه ما حفظ شود بر ما واجب است و میرویم «وَ یُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَیْهِمْ؛» و اگر چیزی را پیش ما امانت بگذارد ما نباید از او بپرسیم که شما کدام مذهب هستید؟ شافعی هستید یا حنفی؟ یا جعفری؟ اگر شافعی هستی امانت را رعایت نمیکنم! اگر حنفی یا جعفری هستیم رعایت میکنم! امام(ع) فرمودند ما اینطوری نیستیم. امانتی که پیش ما بگذارند، حتی اسرار و آبرویشان، اینها مقدس، احترام و رعایت آنها واجب است.
در روایت دیگری امام صادق(ع) به شیعه فرمودند شما بدانید که چه زمانی شیعه هستید؟ «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اشْهَدُوا الْجَنَائِزَ وَ عُودُوا الْمَرْضَى وَ احْضُرُوا مَعَ قَوْمِکُمْ مَسَاجِدَکُمْ وَ أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِکُمْ أَمَا یَسْتَحْیِی الرَّجُلُ مِنْکُمْ أَنْ یَعْرِفَ جَارُهُ حَقَّهُ وَ لَایَعْرِفَ حَقَّ جَارِهِ.» وقتی که این خصوصیات را داشته باشید نه این که هی ادعا کنید ما شیعه هستیم. این خصوصیات را داشته باشید: 1) ورع؛ تقوا. تا دستتان به بیتالمال میرسد تا اینجا توی بیتالمال نرو. حقوق مردم، حقالناس و حق ضعیف مطرح است. امکان شهوترانی حرام به وجود میآید با کله جلو نرو، مدیریت کن و خودت را کنترل کن. ورع؛ یعنی این که وسوسه ثروت، قدرت، شهوت، ریاستطلبی، اینها نباید باشد، اگر کسی گرفتار اینهاست امام صادق(ع) فرمودند شیعه ما نیست. 2) «وَ الِاجْتِهَادِ» تنبل نباید باشی. «اجتهاد» یعنی مدام باید عرق بریزی و کار کنی و تلاش کنی و خدمت کنی. مفتخوری نداریم. مسلمان مفتخور، مسلمان نیست. 3) «وَ اشْهَدُوا الْجَنَائِزَ» اگر شیعه ما هستید باید تشییع جنازه برادران و خواهران مسلمانتان بروید که تابع مذهب ما نیستند. 4) «وَ عُودُوا الْمَرْضَى وَ احْضُرُوا مَعَ قَوْمِکُمْ مَسَاجِدَکُمْ» به مساجد آنها بروید و در نماز به آنها اقتدا کنید، به دیدن مریضشان بروید، اگر نیازی یا کمکی نیاز دارند حتماً واجب است بروید آنها را کمک کنید. چرا خداوند متعال در قرآن میفرماید «أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهَِ» (شوری/ 13) دین را بپا دارید و به نام متفرق نشوید و با هم درگیر نشوید. «کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ» (همان). در آیه دیگر میفرماید: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ« (آل عمران/ 105) مثل آنهایی نباشید که هر کدام به یک سمت رفتند فرقه فرقه شدند و امّت را تکه تکه کردند، و اختلافشان اختلاف نظری نبود، بلکه اختلافشان اختلاف لجبازانه، کینهتوزانه و انحصارطلبانه بود. آن اختلاف بد است «بیّنه» آمده باز لجبازی میکند میگوید نه آقا ما اینطوری هستیم و آنطوری هستیم! اگر برایتان یک مسئلهای روشن نشد و با هم اختلاف داشتید آن اختلاف خطرناک نیست، اخلاق و ادب و آزادی را رعایت کنید. اما اگر فهمیدید و مسئله برایتان روشن شد ولی شروع به لجبازی میکنید، چون تو صددرصد تابع من نیستی تو دشمنی، تو اصلاً حقوقت هم مهم نیست و تو اصلاً فلان هستی! اهل بیت(ع) گفتند اینها دیگر خارج از اسلام است. این از رهبران شیعه من اول شروع کردم که روشن شود. هیچ شیعهای حق ندارد که بگوید من شیعه اهل بیتم و از این یک چیزی برای این بسازد که حقوق سایر مذاهب اسلامی و پیروان سایر مذاهب اسلامی را رعایت نکند یا به آنها توهین و اذیت کند چه برسد که بخواهد با آنها درگیر شود. ما جنگ مذهبی در اسلام اصلاً نداریم. حتی جنگ دینی هم نداریم. شما میدانید ما حق نداریم با یک کسی که مسلمان نیست، مسیحی است، یهودی است، زرتشتی است، فقط به خاطر این که دین دیگری دارد با او بجنگیم ما اصلاً چنین جنگهایی نداشتیم چرا پیامبر(ص) در مدینه میفرمایند مسیحی و یهودی آزادی دین و عبادت دارند و حقوقشان هم صددرصد رعایت میشود. جنگ با یهود بخاطر یهودی بودنشان نبود، بخاطر این بود که پیمانی را بستند خیانت کردند، در جنگ احزاب و جنگهای دیگر از پشت خنجر زدند و خلاف تعهداتشان عمل کردند. الآن قضیه اسرائیل را هم ما بخاطر یهود با کسی دعوا نداریم، بحث صهیونیزم است. وگرنه یهودیها در ایران و همه کشورهای اسلامی یهودیها بودند و خیلی آزاد و راحت هم زندگی میکردند اتفاقاً یهودیها همیشه در اروپا خیلی تحت فشار بودند همیشه دعوای مسیحیها و یهودیها بوده است در جهان اسلام، یهودی و مسیحی هر دو آزادی دین و آرامش داشتند و حقوقشان هم محترم بوده است. یکی از همین تیپ شیعیان، دلسوز هم بودند منتهی حواسشان نبود که یک مرتبه کل کسانی را که تابع یک مذهب نیستند میخواهید از اسلام خارج بدانید. گفت آقا ما حج بودیم منتهی دیدگاهها و مذاهب مختلف بودند، مؤمنین کم هستند متأسفانه کفّار، حتی در قالب مسلمان، کفّار زیادند! کفّار مسلمان! امام صادق(ع) فرمودند منظورت چیست؟ - حالا چه کسی دارد اینجا این حرف را میزند این یک کسی است که بعداً خودش مرتد شد! شخصی است به نام ابوالخطاب، از شاگردان و شیعیان و راویان امام صادق(ع) است بعد این آدم خیانت کرد! من خواهش میکنم این گفتگو را گوش کنید، این مخصوصاً خطاب به این شیعههای لندنی، شیعههای انگلیسی است، این پیغام را از طرف من به آنها برسانید. این ابوالخطاب از این شیعههای افراطی بود که از خود امامها و از خود ائمه شیعهتر بود! میگویند از خود پیامبر مسلمانتر بود و از خدا چیزتر بودند! ولی اینطور آدمها باطنشان دنبال منافع خودشان هستند دنبال حق نیستند. مواضع افراطی میگیرند، این همه را حتی خیلی از شیعیان را تکفیر میکرد- گفت آقا بله من رفتم حج اینطوری بودند. امام(ع) فرودند خب اینهایی که از نظر شما ما را نمیشناسند یا قبول ندارند، دوست دارند ولی خیلی قبول ندارد وضعیتشان چیست؟ ابوالخطاب گفت آقا به نظرم اینها اصلاً مسلمان نیستند اینها کافرند! امام صادق(ع) فرمودند سبحانالله! شما کعبه رفتی، طواف را دیدی، نمیبینی این مردم چطور به پردههای کعبه آویزان میشوند و اشک میریزند و از خدای متعال مغفرت میخواهند؟ گفت باشد آقا، شما را که نمیشناسند! امام صادق(ع) فرمودند اینها به توحید و نبوّت اعتقاد ندارند؟ اینها نماز نمیخوانند؟ اینها روزه نمیگیرند؟ اینها حج نمیآیند؟ اینها اینجور در خانه خدا اشک نمیریزند؟ گفت چرا، ولی شما را که امام خودشان نمیدانند. امام فرمودند خب وقتی که کسی ما را امام خودش نداند ولی مسلمان است و به آنچه میداند دارد عمل میکند ما را نمیشناسد، این وضعش چیست؟ گفت کافر است! امام(ع) فرمودند عجب! سبحانالله! این که عقیده شیعه نیست این عقیده خوارج است. جنابعالی جزو خوارج هستید جزو شیعه ما نیستید، چون خوارج هرکس مثل اینها نبود میگفتند کافر است! خوارج تیپشان اینطوری بود میگفتند هرکس مثل ما نیست کافر است، لذا اکثر مسلمین را کافر میدانستند. دقیقاً همین حرفی که الآن وهابیها میزنند که حتی سنی و شیعه را اینها مشرک میدانند. هرکس تابع وهابیت نیست مشرک است. به اسم شیعه این حرفها را میزد، تکفیری شیعهنما بود. – خیلی این جالب است – امام صادق(ع) فرمودند این که میگویی هرکس ما را نمیشناسد و پیرو ما نیست این اساساً کافر است، ولو نماز و روزه و حج و... همه کار بکند، این که عقیده ما نیست، این عقیده خوارج است. تو جزو خوارج هستی. – اینجا را گوش کنید خیلی جالب است - امام صادق(ع) به این آدم میگویند حالا میخواهی من بگویم حقیقت چیست و چطوری باید داوری کرد؟ این مَردَک به امام صادق(ع) میگوید نه نمیخواهم بگویی! این نشان میدهد که همین آقای شیعه افراطی دوآتیشه، اصلاً امام صادق(ع) را هم قبول ندارد! و جالب است بدانید بعداً که امام صادق(ع) به شهادت رسیدند صریح این آدم گفت که جعفر پیامبر بوده است! یک پیامبر جدید، یعنی خاتمیت را قبول نداشت، بعد از مدتی هم گفت این جعفر به کسی نگفته ولی من میدانم ایشان خدا بود! همین حرف که مسیحیها برای حضرت عیسی میزنند میگویند پسر خدا، زمین آمده و برای نجات همه به صلیب رفته است، ابوالخطاب راجع به امام صادق(ع) گفت که جعفربنمحمد خدا بود آمد به زمین و رفت، من هم پیامبر او هستم! یعنی او را خدا کرد تا خودش را پیامبر کند برای خودش میخواست دکان باز کند گفت او خداست من هم پیامبرم! خب بعد از امام صادق(ع)، موسیبنجعفر این جریان را تکفیر کردند و گفتند اینها که در شیعه هستند این حرفها را میزنند اینها اصلاً مسلمان نیستند. دقت کنید ابوالخطاب کسی که میگوید هرکس صددرصد تابع شما نیست کافر است، امام صادق(ع) به او میگویند این حرف خوارج است حرف ما نیست. بعد به او میگویند میخواهی توضیح دهم که قضیه چیست؟ میگوید نه نمیخواهم توضیح بدهید! بعداً میرود این طرف و آن طرف پخش میکند که... بعد معلوم میشود که از اموال شرعی و وجوهات شرعی ر ا دزدید و بالا کشید چون میخواست بگوید ما خدا و پیامبریم اینطوری کرد. (این حدیث در «کافی» است، جلد 2، باب الضلال، صفحه 401) و از این قبیل مسائل ما داریم زراره با امام صادق(ع) در همین زمینه بحثی دارد، ایشان سؤالی میکند و امام(ع) جواب میدهند، در «کتاب ایمان و کفر» بحثی است تحت همین، روایتی نقل میشود که با ایمان، هیچ عملی به شما ضرر نمیزند و با کفر، هیچ عملی سود ندارد. این حدیث را چندجور معنا کردند که بعضی از معناهایش کاملاً انحرافی است. بعضیها برداشتند گفتند اگر شما به خدا و پیامبر و اهل بیت ایمان داشته باشید هر کاری میخواهی برو بکن، برو زنا کن، برو شراب بخور، کثافتکاری کن، گناه کن، هر کاری میخواهی برو بکن ضرری ندارد میروی جاهای خوب بهشت! چون ولایت اهل بیت را داری! اگر هم ایمان به اهل بیت نداری، هر عمل صالحی بکنی هیچ فایدهای به حالت ندارد! این را برداشتند اینطوری معنا کردند، در حالی که معنای حدیث این است که اگر تو واقعاً ایمان داشته باشی حالا چندتا خطا یا گناه از تو سر بزند اینطوری نیست که کلاً ساقط و نابود میشوی، باز امیدی هست. اما اگر شما اصل ایمان به خدا و حقیقت و رسالت را نداری هر کاری هم در ظاهر بکنی، همهاش نفاق و ادا و ریا و دروغ است یعنی جسم بدون روح است. دو- سهتا تفسیر از این روایت میشود که همهاش میخواند هم با قرآن، هم با روایات دیگر اهل بیت؛ اما آن تفسیر غلط، آن نوع تعریفش غلط است. این راجع به این. حالا راجع به بعضی از بزرگان اهل سنت.
مسئله غدیر، یک مسئله شیعی نیست، مسئله غدیر، یک مسئله اسلامی است. حداقل از 110 نفر از اصحاب پیامبر(ص) قضیه غدیر نقل شده است. اختلاف در غدیر این است که معنا و لوازم حرف پیامبر(ص) در مورد علیبنابیطالب(ع) چیست و تا کجاست؟ در اصل مسئله هیچ اختلافی نیست و اصلاً این قضیه برای الآن نیست. همان صدر اسلام یک مسئله اصلی بوده است. شما ببینید از این مسئله غدیر شما میتوانید یک تفسیری بکنید که جنگ مذاهب اسلامی شیعه و سنی راه بیفتد. اما همین غدیر را طوری میشود تفسیر کرد و توضیح داد – چنان که واقعاً بوده است – ممکن است حداکثر یک اختلافی بین پیروان مذاهب بعد از هزار سال همچنان باشد، او یکسری احادیث و یکسری از اشخاص برایش معیارند، نظر او را قبول میکند، یکی هم نظر اینها را قبول میکند چون بین اصحاب پیامبر هم اختلاف شد. آخر اختلاف نظر شیعه و سنی که برای ما نیست، این اختلاف نظر بلافاصله بعد از پیامبر(ص) شروع شده، حتی قبلش زمان خود پیامبر هم بوده است. شما میدانید در زمان پیامبر(ص) به سلمان و ابوذر و عمار و مقداد میگفتند شیعه علی. همان زمان مشهور بودند، این کلمة "شیعة علی"، از زمان پیامبر بوده، برای بعد نبوده که در غدیر درست شده باشد. همان زمان پیامبر اکرم(ص) این تعبیر در منابع شیعه و سنی ما داریم همین عبارت "شیعة علی بهشت" اما این معنیاش این نیست که بقیه مسلمین کافرند. هزار سال پیش ابوریحان بیرونی الآن این تصویر نقاشی که در کتاب اوست، در دانشگاه ادینبروی انگلیس (Edinburgh) در کتابخانهاش همین الآن هست که تصویر غدیر خم را در کتاب «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» برای هزار سال قبل، این جزو محکمات همه مذاهب اسلامی بوده و هست. بیش از حداقل 110 نفر از اصحاب پیامبر(ص) شاهد و راوی این قضیه هستند. حدیث متواتر، مسند، از جناب احمدبنحنبل در کتاب «مسند» ایشان تا «تاریخ دمشق» ابنعساکر تا «البدایه و النهایه» ابن کثیر و بسیاری از منابع. حالا من میخواستم این نکتهاش را عرض کنم که چطوری همین قضیه را باید تفسیر کنیم؟ همین غدیر یک شاخص وحدت مذاهب اسلامی است. چون آنچه که مشترک در غدیر است که همه مذاهب اسلامی نقل کردند من چندتایش را به شما بگویم که خطبه, خطبه خیلی مفصلی است که فقط بحث ولایت امیرالمؤمنین(ع) نیست یک نوع مانیفست بازخوانی دوباره اسلام است که طبق بعضی از این سندهایی که نقل میشود تا قضیه مهدویت و قیام آخرالزمان و عدالت جهانی را آنجا بشارت میدهند. اولاً آخرین حج است. پیامبر(ص) از چند ماه قبل اشخاصی را این طرف و آن طرف فرستادند که بروید به همه بگوید همه مسلمین امروز در این حج بیایند. میدانید حج بزرگترین میتینگ جهان اسلام بوده و هست، الآن هم مرکز همه ملتهاست. پیامبر(ص) گذاشتند این نکته را در بزرگترین تجمع مسلمین از آغاز اسلام تا آن موقع، آنجا بگویند. این اولین بار است که این همه مسلمان با هم میآیند یک جا جمع میشوند. از چند ماه قبل گفتهاند که همه بیایند. اعمال حج را نشان میدهند که ببینید این حج چطوری انجام میشود؟ این اعمالش هست. و جالب است که از جناب ابوحنیفه و دیگران هم نقل شده که حج از زمان بنیامیه خیلی احکامش تحریف شد، سست شد و خراب شد. دوباره پسر پیامبر یعنی امام جعفر صادق(ع) دوباره جعفربنمحمد به همه یاد داد که مناسک حج اینطوری است نه آن طوری که آنها گفتند. تعبیر از بزرگان اهل سنت این است که اگر جعفربنمحمد نبود مناسک حج را بخشیاش را نمیدانستیم چطوری است؟ چون اینها ظرف نزدیک یک قرن، خیلی چیزها را بنیامیه تغییر دادند. میدانید ابوحنیفه و جناب شافعی و جناب احمدبنحنبل اینها به دست بنیامیه و بنیعباس هم زندان رفتند و هم کتک خوردند. همینطور که اهل بیت(ع) به دست بنیعباس و بنیامیه شهید میشدند اینها هم همینطور بودند. ابوحنیفه حکم جهاد داد به نفع زید، پسر امام سجاد(ع) نوة امام حسین(ع). امام شافعی خودش جزو مجاهدین زیدی بود و در یمن علیه حکومت قیام کرد و دستگیر شد و تا چوبه اعدام او را بردند و میگفتند که حکومت حق اهل بیت است. اما ابوحنیفه زمان بنیامیه به زندان بنیامیه رفت و زمان بنیعباس توی زندان بنیعباس رفت. امام شافعی، تا پای چوبه اعدام برای دفاع از حق اهل بیت رفت. احمدبنحنبل زندان رفته و زمان بنیعباس کتک خورده است. چون بعضیها فکر میکنند بنیامیه و بنیعباس هستند، بله بنیعباس یک دورهای از فقه ابوحنیفه و فقه حکومتی مالک را گفتند و سوء استفاده کردند برای این که جلوی اهل بیت بایستند ولی آنها مسیرشان اینطوری نبود. وقتی ابوحنیفه میگوید هرکس در رکاب اهل بیت(ع) بجنگد مثل مجاهدین بدر است. خب این یعنی چی؟ این موضع سیاسیشان بوده است. حالا میگویند اگر شما موضع سیاسیتان این بوده چرا بعداً حکومت، فقه شماها را رسمی و اجباری کرد آن بحث دیگری است، شاید در دورهای بود که خود ابوحنیفه هم نبود، حتی پسر ابوحنیفه بحث قضاوت در حکومت است، به ابوحنیفه میگویند بیا قاضی حکومت شو، رئیس قوه قضائیه حکومت بشو قبول نمیکند! میگوید من شما را مشروع نمیدانم این لقمه حلال نیست. این نگاه آنهاست. همین ابوریحان که عرض کردم، هزار سال پیش میگوید در کشورهای مسلمان – تازه شیعه هم نبودند، غدیر را عید میگیرند و از اعیاد اسلامی است. ابنطلحة شافعی از علمای بزرگ اهل سنت در کتابش میگوید امیرالمؤمنین(ع) در شعر خودش در روز غدیر یاد کرد و این روز، بین همه مسلمین روز عید و گردهمایی شده است و این روزی بود که پیامبر اکرم(ص) علیبنابیطالب را به جایگاهی مشرّف کرد که دیگران را نکرد و استثناء بود. یا میگوید این کلمه «مولا» میگویند معنی «مولا» چه بوده که پیامبر(ص) گفته بعد از من مولا علی است، این عالِم بزرگ اهل سنت، میگوید به همان معنایی که رسولالله مولا بود علی مولاست. چون پیامبر(ص) فرمود هرکس که من مولای او هستم علی مولای اوست. من به چه معنا مولای شما هستم؟ به همان معنا علی مولای شماست. خب این عالِم بزرگ اهل سنت میگوید. من از شما میپرسم این حرف عالِم بزرگ سنی، با آن حرفی که من از امام صادق(ع) نقل میکنم ببینید چقدر اینها به هم نزدیک است؟ از توی اینها جنگ و دعوا و تکفیر بیرون میآید؟ آقا ناموس او حلال است! خون او حلال است! جان او حلال است! اصلاً یک چنین چیزهایی است؟ این چه میگوید آن چه میگوید! جناب مسعودی اهل سنت «تاریخ مسعودی» قضیه غدیر را نقل میکند و توضیح میدهد که در زمان ما در بسیاری از کشورها و شهرها و مناطقی ما که خبر داریم روز غدیر را جشن میگیرند به عنوان یک عید اسلامی نه یک عید فرقهای. «ثعالبی» از بزرگان اهل سنت است که در کتاب «ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب» میگوید شب غدیر یکی از اعیاد بزرگ است که در جهان اسلام است. شبی که رسول خدا در غدیر خم بر بالای پالان شتران خطبه خواند و همین جملههای غدیر را نقل کرد که خدایا هرکس من مولای اویم « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» خدایا با دوست علی دوست باش و با دشمن علی دشمن؛ و هرکس علی را یاری کند یاریاش کن و هرکس بر ضد علی است با او ضد باش. این را عالِم بزرگ اهل سنت قرنها قرن قبل میگوید. این خطبهای که مردم مسلمان، شیعه و سنی این روز را جشن میگیرند و این جملات پیامبر(ص) را بهم میگویند که پیامبر(ص) راجع به علی این را گفت. دیگر این که ایشان استناد میگوید که غدیر عید است چون شیخین (ابوبکر و عمر) و جناب عایشه و... همه اصحاب به دستور پیامبر(ص) در غدیر خم آن روز را به علی به عنوان مولای مسلمین تبریک گفتند، ابوبکر و عمر، به دستور پیامبر چون رفتند به علی تبریک گفتند یک عید اسلامی است. جشن است. ابوبکر و علی را اگر قبول دارید، هرکس هرکی را قبول دارد این را همه جشن دانستهاند و همه آمدند تبریک گفتند. تبریک را در جشن میگویند. بعد جالب است که جناب محمد بن جریر طبری، امام طبری که رهبر یک مذهب بزرگ اهل سنت بود، میدانید مذاهب اهل سنت تا حدود 100- 150تا شد بعد در قرن پنجم گفتند هرچند وقت یک بار دارد یک مذهبی میشود بعد معلوم نمیشود که چی به چی است، اختلافات زیاد شد، اعلام کردند که بگویند کل مذاهب ممنوع، فقط چهارتا، همین چهار مذهبی که الآن هست، بقیه همه ممنوع. یکی از این مذاهب هم مذهب جریری بود، همین مذهب جناب طبری بود. جناب طبری، امام طبری از رهبران اهل سنت است، تفسیر طبری، تاریخ طبری، ایشان کتابی تحت عنوان «کتاب الولایه» نوشت و بحث حدیث غدیر را کرد و بعد آنجا جناب طبری نقل میکند که پیامبر فرمودند مردم بگویید از عمق جانمان با تو پیمان میبندیم، با زبانمان علنی این میثاق را اظهار میکنیم و دست در دست تو میگذاریم و قول میدهیم بدون تغییر و تحریف، آنچه در غدیر گذشت به فرزندانمان و شهرمان، و هرجا میرویم اینها را منتشر کنیم و تو را بر این امر شاهد میگیریم و شهادت و گواهی خداوند کافی است. بگویید آنچه را به شما گفتم و بعد بروید به علی به عنوان امیر و ولیّ تبریک بگویید و بگویید «الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ» سپاس خدایی که ما را در این مسیر هدایت کرد و اگر هدایت الله نبود ما به این مسیر هدایت نمیشدیم. خب این را جناب طبری در کتاب ولایت نقل میکند و بعد میگوید خداوند هر صدا و خیانت هر خائنی را میداند « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ» (فتح/ 10) هرکس خلاف نظر رسول خدا عمل کند چه و چه! خب اینها را طبری عالِم بزرگ اهل سنت دارد ذکر میکند. ببینید ما در این قضیه شیعه و سنی نداریم. در این قضیه همه قبول داشتند. ایشان میگوید «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ...» (زمر/ 7) این آیه قرآن را میآورد که هرکس جلوی این حرف پیامبر بایستد که همه ما قبول داریم،همه اصحاب این را نقل کردند حتی کسانی که بعد از پیامبر گفتند با علی بیعت نکنید حتی آنها، همه این را قبول دارند. منتهی بحث این است که پس چطوری تفسیر شد؟ این که ولایت به معنای محبت است و... و تفاسیر دیگری که بعداً شد، یا دعوایی بوده در مسیر یمن شده با یک عدهای، اینها بحثهایی است که بعداً پیش آمد. زیدبنارقم میگوید وقتی این حرفها را پیامبر(ص) گفت – جناب طبری میگوید – زید گفت همه یک صدا به پیامبر فریاد زدند که بله شنیدیم، و امر خدا و رسولش را با جان اطاعت میکنیم. بعد میگوید اصحاب صف بستند و ا ول کسانی که آمدند با پیامبر و علی بیعت کردند ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و بعد همینطور مهاجرین و انصار و بعد همه مردم آمدند. بعد مردان و زنان بیعت کردند، سه روز در غدیر ماندند، پیامبر فرمود بمانند بیایند بیعت کنند. میآمدند به امیرالمؤمنین تبریک میگفتند. آن وقت جناب «امینی» در «الغدیر» نام 60 نفر از علمای درجه اول، بزرگان اهل سنت را میآورد که همه اینها که ابوبکر و عمر (شیخین) آمدند به علیبنابیطالب تبریک گفتند، همه اینها نقل کردند این را از این جهت میگویم که ابوبکر و عمر و علی در این قضیه، یک حرف است، این مسئله شیعه و سنی نیست. جناب احمدبنحنبل، رهبر حنبلیها در «مسند احمد، ج 4، ص 281» جناب طبری، در «تفسیر طبری، ج 3، ص 428»، جناب غزّالی (امام ابوحامد غزالی) او قرن سوم بود او قرن چهار بود، این اول قرن 6، جناب غزالی در «سرّ العالمین، ج 9، ص 21»، باز قرن ششم جناب ابوالفتح اشعری شهرستان در «ملل و نحل»؛ جناب فخر رازی، عالِم بزرگ شافعی اشعری در قرن هفتم، ایشان در کتاب «تفسیر کبیر رازی، ج 3، ص 336»، جناب جلالالدین سیوطی در قرن دهم هجری. اینها را دارم عمداً عرض میکنم چون بعضیها میگویند آقا غدیر چه ربطی به سنی دارد بلند میشوید میروید در غدیر شرکت میکنید؟ اینها در منابع درجه اول صدر اسلام، ابوبکر، عمر و عایشه، همه در این قضیه آمدند. حالا اسم کسانی را که آمدند من عرض کنم که ببینید مسئله اجماع مسلمین بوده است. اولاً میدانید که از چند ماه قبل به مسلمین پیغام دادند شهرها و مناطق همه امسال حج بیایید امسال فرق میکند، پیامبر میخواهد حج را آموزش بدهد و نکات مهمی است باید به شما بگوید. قبلش این که به سمت غدیر بیایند آیه ابلاغ نازل میشود، بعد از این که سخنرانی غدیر میشود آیه اکمال دین نازل میشود، حج که زود تمام میشود پیامبر میفرماید حج که تمام شد هیچ کس در مکه نماند، همه بیرون بیاید کارتان دارم. یک عده میخواهند به سمت دیگری بروند اصلاً مسیر و جادهشان فرق میکند، پیامبر دارد به سمت مدینه میرود ولی دیگران به سمت یمن یا جای دیگری میروند. پیامبر میفرمایند همه مسلمین از هرجا که آمدید با من بیایید. هیچ کس طرف شهر و کشورش نرود همه با ما بیایید، همه تا غدیر بیایید. حتی میگوید بیش از 12 هزار حاجی یمنی بود میخواستند بروند، فرمودند آنها هم بیایند مسیرتان را رها کنید همه تا غدیر تا خم بیایید. بعد که آنجا آمدند میگویند اگر کسی جلو رفته بروید بگویید زود برگردند آنهایی که جلوتر رفتند همه برگردند، آنهایی که مسیرهای دیگر هستند همه بیایند، اینهایی که میخواهند جای دیگری بروند همه اینجا بیایند، یک چنین چیزی. چه میخواهی بگویی؟ حج را هم که به ما آموزش دادی و روش حج را هم که کامل به ما گفتی. آخرین حج شماست. حالا آن کسی به نام «حارث» جلو میآید و جلوی جمع میپرسد ببخشید این چیزهایی که شما گفتید – بعد از خطبه غدیر – این چیزهایی که شما گفتید خدا گفته یا خودتان همینطوری فرمودید، یعنی اگر خدا گفته که خیلی خوب ولی اگر خودتان گفتید بحث شخصی است، اشتباه میکنی، معصوم هم که نیستی. نظر شخصیات را گفتی. مگر مؤمن مسلمان با پیامبر اینطوری حرف میزند؟ و جالب است که پیامبر نقل میکند – باز این در منابع شیعه و سنی هست – فرمودند خداوند وحی کرد و بین من و او جبرئیل بود و من پیام او را رساندم و من بدون اجازه پروردگارم چیزی را نمیگویم. خب این یک قضیه است.
خب شما میدانید عمربنخطاب، اسلام در زمان خلیفه دوم از فلسطین و قدس تا ایران گسترش پیدا کرد. یعنی در زمان خلیفه دوم، خلافت اسلامی، قدرت اسلامی خیلی گسترش پیدا کرد، ایشان جزو اولین نفراتی است که در غدیر آمده و طبق منابع شیعه و سنی که میگوید «هَنِیئاً لَکَ یَا ابْن أبی طَالِبٍ» یا علی مبارک باد، گوارایت باد «أصْبَحْتَ مَوْلَایَ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ» شما از این پس امام و ولیّ همه مردان و زنان مؤمن هستید تبریک میگویم. این چه چیزی بود که پیامبر تو را خواست گفت. «حصّانبنثابت» از شاعران پیامبر، همان جا چه شعرهایی در باب مسئله غدیر گفت. راویان این را ببینید چه کسانی نقل کردند؟ جناب ابوبکر، جناب عمر، جناب عثمان، جناب عایشه، جناب طلحه، جناب زبیر، خود حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، جناب سعدبنابیوقاص، جناب جابربنعبدالله انصاری، جناب ابوذر، جناب سلمان، اینها همه این قضیه غدیر را کامل نقل کردند در منابع شیعه و سنی. جناب عماریاسر، جناب عبدالله بن جعفر، حصّان بن ثابت، جناب عباس عموی پیامبر(ص)، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر پسر عمربنخطاب، عبدالله بن مسعود، عمروعاص. عمروعاص یکی از کسانی است که وقتی با معاویه جنگ صفین راه میافتد به معاویه میگوید پیامبرشان که راجع به علی اینها را گفته، حالا ما داریم این کار را میکنیم خلاصه باید به من امتیاز بدهی! جناب ابوسعید، جناب زیدبنارقم، ابوهریره (راوی مشهور اهل سنت) نقل میکند. انسبنمالک، ابوایوب انصاری، قیس بن سعد عباده، ابن تیهان، خزیمه، خضیفه، ابن ابیکعب. ببینید بعضی از اینها کسانی هستند که بعد از پیامبر(ص) در آن اختلاف نظری که شد اتفاقاً اصلاً طرف علیبنابیطالب نبودند. میخواهم بگویم این مسئله شیعه و سنی نداشته، همه قبول داشتند. یک مسجدی هم آنجا بود که همین10- 20 سال پیش وهابیها آن را خراب کردند به نام مسجد غدیر، در بزرگداشت این قضیه بود.
حالا نکته آخر؛ من خواستم بگویم حتی اختلافیترین مسئله مثل غدیر، کاملاً وحدت امّت است همه قبول دارند. بله، در این اختلاف شد که بعداً کسانی گفتند پیامبر اینها را گفت ولیکن مصلحت نیست! بعضیها برای خلافت علی پذیرش ندارند. مثلاً علی جوان است، سی و چند ساله است! مخالف خیلی دارد، در جنگهای صدر اسلام خیلی از رهبران این کفّار را کشته، حالا اینها مسلمان شدند ولی کینههایشان باقی است. سنش کم است، یا شوخی میکند و از این حرفها، نگفتند که ما میخواهیم مخالفت کنند، گفتند پیامبر گفته، ولی مصلحت امت و مصلحت نظام نیست. یا این تعبیر را بکار بردند که پیامبر گفتند ولایت، ولی منظور محبت است، ما همه محبت داریم. ولی هیچ کس نگفته این قضیه نبوده، این را همه قبول دارند. این مسئله اتفاقی است، محور وحدت است. اما حالا من یک نکته دیگری میگویم، حالا یک کسی مسلمان است ولی بگوید من اصلاً غدیر را قبول ندارم! غدیر یک مسئله جزئی بوده، یک دعوایی بوده در مسیر یمن، غنایم را بین یمنیها تقسیم کردند و یک عده با علی مشکل داشتند و پیامبر مثلاً این را گفته است! یا منظور این بوده که علی را دوستش داشته باشید! غدیر را قبول نداریم. اصلاً نتیجه غدیر چیست؟ حرف حسابش چه بوده؟ مسئله حکومت اسلامی است، ولایت و زعامت است! ما آن را قبول نکنیم محتوایش را که همه قبول داریم، محتوایش شیعه و سنی ندارد، این محتوایی است که ابوبکر و عمر هم همین را گفتند که باید اینطوری حکومت بشود. این شهید صدر در عراق در زندان، قبل از شهادتش بیانیه به عراقیها داد و گفت ای فرزندان علی و حسین، ای فرزندان ابوبکر و عمر؛ به شیعه و سنی عراق، همه شما یک امت و یک جبهه هستید، همهتان یک نفرید، این حکومت صدام نه شیعه است و نه سنی است، اصلاً اینها دین ندارند، و اربابهایشان هم همینطور هستند. تمام این حکومتهای اسلامی چه آنهایی که میگویند ما شیعه هستیم که نبودند، مثل این که فقط ایران شاه شیعه داشت! کثافتکاریهایش را میکرد یک حرم امام رضا(ع) آمده بود، کل مملکت را فروخته بود، این آقا شاه شیعه بود! مثل این که آل سعود بگوید مَلِک سنی! شهید صدر گفت فرزندان علی و حسین، فرزندان ابوبکر و عمر، همهتان فرزندان پیامبر اکرم هستید، همه یک امت هستید. این حکومتها همهشان فاسدند اینها نه شیعهاند نه سنیاند، مسلمان نیستند. آن چیزی که پیام اصلی غدیر است حکومت صالح اسلامی است که فرمود مراقب باشید در حکومت دزدی نکنند، خیانت نکنند، حقوق مستضعفین و محرومین را بالا نکشند. الآن غدیر، یعنی مواظب باشید حقوق نجومی در حکومت نگیرند! مواظب باشید یک عده اشراف سرمایهدار در حکومت نفوذ نکنند و امکانات بیتالمال را غارت نکنند، الآن غدیر یعنی سیستان و بلوچستان و همه استانها، همه جا باید کمک خانوادههای محروم رفت. اردوهای جهادی، باید برای آبشان، برقشان، امکاناتشان، ایجاد شغل کار کرد. معنی حکومت اسلامی این است.
خب سؤالات زیاد است. هم من و هم شما خسته شدید ولی به احترام شما من سریع سؤالات را جواب میدهم.
سؤال: میگویند مثلاً ما در صدر اسلام اختلاف داشتیم و بین اصحاب اختلاف بوده و همهشان انسانهای خوبی بودند پس اعتراضاتی که حضرت زهرا کردند قضیه چه بوده است؟
جواب: ببینید آن اختلاف نظرها به جای خودش است. بنده نمیگویم که، بنده که شیعه هستم نظرمان عوض میشود، نظر ما روشن است. بحث ما این است که این را تبدیل کردن به این که، یک کسی پیرو تشیّع است بگوید هرکس شیعه نیست مسلمان نیست، یا او بگوید شیعه فلان است، این که شیعه بگوید سنیها کلاً ناصبیاند و دشمن اهل بیت هستند! خب این دروغ است. یک سنی بگوید اینها مجسوساند اصلاً اینها مسلمان نیستند. خب اینها غلط است، ما داشتیم اینها را بحث میکردیم. اما اختلاف نظر عرض کردیم هست. مگر خود حضرت علی(ع) که اصل مسئله، ولایت حضرت علی(ع) است. سؤال ما این است که چرا امیرالمؤمنین(ع) با این که اصل مسئله ولایت ایشان است ولی در زمان خلفا منتقد هست، معترض هم هست، درگیر نمیشود. ابوسفیان آمده پیش علیبنابیطالب و میگوید علیه ابوبکر و عمر قیام کن، ما میدانیم که حق با توست، بعد هم قبیله تو کجا؟ قبیله اینها کجا؟ حضرت امیر(ع) میفرمایند اختلاف من با ابوبکر و عمر، بحثش جای خودش محفوظ، ولی به تو ربطی ندارد، تو میخواهی بین ما جنگ داخلی راه بیندازی. تو با اصل اسلام مشکل داری. اختلاف من با اینها، سر یک مسئله دیگر است، تو این وسط خودت را داخل نکن! من که میدانم هدف تو چیست؟ تو میخواهی کینه به اسلام داری میخواهی جنگ داخلی راه بیندازی. چرا امیرالمؤمنین این حرف را میزند؟ چرا زمان ابوبکر مشورت میدهد و کمک میکند؟ چرا عمربنخطاب میخواهد در جنگ با ایران، ساسانیها بیاید خودش فرمانده سپاه باشد، علیبنابیطالب(ع) به عمربنخطاب میگوید جلو نرو ممکن است شما آنجا بروی هدف تیر قرار بگیری و آنها شما را بزنند و رهبر امت اسلامی از دست برود و صدمه بخورد، شما جلو نرو. چرا علیبنابیطالب به عمربنخطاب با این که منتقد و معترض اوست چرا میگوید جلو نرو ممکن است کشته شوی. چرا میگوید؟ برای این که مصالح اسلام و مسلمین را میبیند. آن نقد به جای خودش؛ این مسئله مهمتر از آن است. این برادر و خواهری که این را نوشتند من جواب این را میگویم، و خود امیرالمؤمنین(ع) جواب دادند. فرمودند بعد از پیامبر(ص) این اتفاقی که در سقیفه افتاد این درست نبود، تا مدتی هم بیعت نکردم، اما من دیدم اگر بخواهم ادامه بدهم بین مسلمین جنگ داخلی میشود، اصحاب پیامبر به جان هم میافتند! جنگ راه میافتد! کفّار به ریش ما میخندند. مردم تازه مسلمان هستند میگویند این چه دینی بود که تا پیامبرش رفت اصحابش همه با هم رفیق بودند تا پیامبرش رفت همهشان به جان هم افتادند! من دیدم باید بین حکومت و خودم، حکومتی که معتقد بودیم باشد، یا اصل اسلام و امت، یکیاش را انتخاب کنم من دیدم باید امت بماند. خب این را که صریحاً حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه میگوید. میگوید بله به من ظلم شد، ولی به امت و اسلام نباید ظلم شود و این باید بماند. لذا همکاری میکند نقدش را هم میکند.
سؤال: فرمودند ما در شهری زندگی میکنیم که اهل سنت و اهل تشیّع وجود دارند. عدهای همیشه در حال تفرقهافکنی هستند، چه برنامهای میشود در این شهر پیاده کرد تا جلوی تفرقهافکنان ایستاد؟ و اعتماد و محبّت بین شیعه و سنی را محکمتر کرد.
جواب: همینهایی که من عرض کردم، من از اون وقت تا حالا دارم چه میگویم؟ من دارم همین را میگویم که بزرگان شیعه و سنی همین را میگفتند. میگفتند اختلاف نظر به جای خود، ما یک امت هستیم. به شیعه بگویید امام صادق(ع) میگوید باید بروی به آنها خدمت کنی، به تشییع جنازهشان برو، به عیادت مریضهایشان برو، برو توی خانهها و مساجدشان، کنارشان باش، مشکلی دارند به آنها کمک کن، آن طرف هم که بزرگانشان دارند میگویند همین مسئله غدیر، همین مسئلهای که اختلافی است ببینید کاملاً چطوری میشود از آن، وحدت را استنتاج کرد. البته وحدت در ضمن اختلاف نظر.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی